يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید سحرخیز
|
اینجا کمی درهم شده
ی چیزایی مبهم شده
شیر علفخوار شده
ادم مگس خوار شده
مگس ادمخوار شده
ادم ادم خوار شده
پروانه بیمار شده
دیو مددکار شده
سگها تبانی میکنند
گله پرانی میکنند
گرگ را یاری میکنند
با چوپان زاری میکنند
مترسکهای مزرعه ملخ را یاری میکنند
از کلاغها باج میگیرند با دزدا بازی میکنند
بیشه در تملک روباه است
شیر خانه نشین در چاه است
این شعر کمی بیمار است
گویا که در انتظار دار است
دارش بزنید این کلمات مبهمو
تیشه بزنید این سرود متهمو
این قافیه هارا به زندان ببرید
افسار صدا را به رندان بدهید
ابزار شکنجه ای فراهم سازید
این گوی حقیقت را به دار اویزید
اما بدانید قاصدکان بر بادند
این حقیقت را چون فوت ابند
این حقیقت به جهان میگویند
باز چلچله ها این سرود می خوانند
مردم این شعر روانی مرا دریابید
مردم این درد جهانی شده را دریابید
یاران مپسندید که خاموش شوم
در یاد نرفته،فراموش شوم
این شعر خراب را شرابش بدهید
در مستیش ان تعبیر نابش بدهید
یک لحظه در ان عالم رویا بروید
شاید که نگاهی به ثریا بدهید
این مستی ناب،غنیمت دارید
ان حال خراب به خدا بسپارید
این زمزمه ها را فریاد زنید
تا اهل ریا را برباد دهید
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.