رازقی رخت از زمین بسته
گل شیپوری از قضا شادست
من و تنهایی و زمین و زمان
آخرین پرده،صحنه آمادست
شکل ماهی گیری آواره
پای دریایی ازدروغ و ریا
صید میشود نگاه دلم
ای سفر کرده لااقل تو بیا
قصه ی بغض های در پرده
زیرِ آسمانِ شهرِ دروغ
ماندن و مردنِ در این جنگل
ناله کردن میانِ شعر فروغ
باتو می گویم از غم دنیا
می نویسم ز هجرتِ انسان
خوردنِ میوه های ممنوعه
قصه ی شومِ غفلتِ انسان
درد یک ملتِ عجیب و غریب
که پر از باورند و در خوابند
غافل از هرچه بوده و هست
فکر زندگی به سر دارند
مردمانی که بهر خندیدن
دل به تحقیر شخصیت بستند
عده ای هم بنام روشنفکر
فکر تخریب مملکت هستند
هرشب از ترسِ برزخِ تردید
بی تامل نماز می خوانند
خون هم می خورند و با این حال
لمسِ خون را حرام می دانند
حس میهن پرستی و کورش
ردِپایی به سمت وندالیسم
اعتقاداتِ خالی از ادراک
له شدن زیرِ چرخ دوگماتیسم
مرگِ خاموشِ پاکی و عفت
مسخ روزانه، عادت و عادت
ردِ خاکِ نشسته بر اذهان
و کتابی که رفته از یادت
شکلِ یک بغض در گلو مانده
بعدِ هر خنده زود می میرم
من تهوع شدم ازین عالم
سارتر را هم به سخره می گیرم
زخم من پیش میرود هرروز
بی صدا رشد می کند در من
تو بمان و غزل بخوان این بار
به امیدِ رهاییِ این تن
«کنج یک اطاق افسرده»
خیره در نورِ مبهم یک لامپ
من و دنیای من غریبه شدیم
غربتی بد،شبیه فارست گامپ
خسته از هرچه بود و نبود
تیغ در دست و چند لحظه سکوت
آخرین پلک،تیغ روی رگم
می کِشم...زندگی،مرگ،سقوط
تاریخ سرودن:اسفند92
توضیحات:
وندالیسم:نوعی ناهنجاری اجتماعی متاثر از خلاها و عقده های شخصی و فشارهای محیطی که معمولا به اشکالی مثل تخریب اماکن عمومی بروز پیدا میکند.
دُگماتیسم یا دوغماتیسم:پذیرش بدون دلیل و برهان.
سارتر(به سکون ت):ژان پل سارتر-فیلسوف بزرگ فرانسوی و نویسنده کتاب تهوع
فارست گامپ:نام شخصیت اصلی و فیلمی تاثیر گذار و برنده ی جایزه اسکار