کسی که تورا دید چشم او نکو بین است
دلی که مهرتو دارد چو ماه و پروین است
چگونه وصف تو گویم که در توانم نیست
زبان که اسم تورا گفت به کام شیرین است
اگر گناه نگویم تو قرآن ناطقی زیــرا
یکی کلام تو همچون هزار یاسین است
مرا ببخش که چون گشته ام تورا عاشق
که عاشق وجود تو گشتن مکمل دین است
دلم زهجر تو چون یک کبوتری به قفس
اگر کبوتر است دلم دوستی تو شاهین است
هر آنکسی که تورا بادو دیده دل دید
خبر دهید، که اورا مدام حق بین است
گرم به دست بگیرم کاسه سفالین را
به عشق اسم تو آن کاسه جام زرین است
حدیث عشق تو گفتم به عاشقان دگر
یکی بگفت که این از زمان دیرین است
هر آنکسی که وجود تورا نموده است انکار
اگر عروج کند تا به عرش باز پائین است
یکی حدیث ز قول رسول حق باشد
حکومتت به جهان یقین به یقین است
اگر زعمر جهان باشدش فقط یک روز
تورا مقام همان روز حاکم دین است
به عشق روی تو گمنام سروده است غزلی
دلش زعشق تو لبریز و خالی از کین است .