محضر مبارک هم سرایان محترم
سروده زیر غزلیست به مناسبت ششم شهریورماه ؛ زادروز بنده .
شایسته است پیش ازهرچیز سلامتی و صحت شمامهربانان را از
مُبَدّلِ بی بدیل خواستار باشم
همچنین پوزشم را بخاطر ناهمگونی قافیه مصرع اول باسایر قوافی
پذیراباشید
اندک اندک عمرآصف میکند روسوی شصت
طی شده با هرچه بوده می رسدباهرچه هست
درگــذر؛ پنجاه وهشت ودر پَیــیَش پنجاه و نُه
با همه خـوب و بـدی ها با همه بالا و پست
دیده ام بســیاردیده روزخوش ؛ شبهای سخت
هم شنیــده گوشهــایم ناله ؛ از هشیار و مست
از زبانم رنجه گــشته جمعی و یک عــده شاد
دل ؛ نشـسته مدتی با مسـجدی ؛ با مَی پرست
عاشــقی کردیم و معشوقی نموده ؛ زین میان
بینوا دل بین که بس گردیده ازدستی به دست
دست و پا درکـار نیک و کار بد شد رهــسپار
خـارها بـس درکـفِ پا ؛ برکـفِ دستم شکست
تــن فــراوان گـشت حاضــر درمیان جـمعیت
با بــسی تنها نشــست و مـدتی تنـها نشــست
جــان ولــیکـــن تا کنون ازقید غم دارم رها
ما بقــی ازعمرهم آصف همان باشد که هست
چون فلک در گردش است و روزگاراندرگذار
در کمــندِ رفــته یا مــوجود بودن باطــل است
93/6/5
ی.ع.آصف