سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        حالا چرا

        شعری از

        محمدصادق رفیع(مشتاق)

        از دفتر تضمین نوع شعر تضمین

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۳ ۱۸:۱۶ شماره ثبت ۲۹۳۹۵
          بازدید : ۱۰۸۹   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدصادق رفیع(مشتاق)

        Description: C:\Users\Public\Pictures\Sample Pictures0.jpg
         
        آمدی ای مه لقا،اما به ساز ما چرا
        آمدی تو،آمدی از عالم بالا،چرا؟
        «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا»
        «بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا»
        آمدی اما به وقت قلب خوناب آمدی
        بعد مردن در ضمیر اشک مرداب آمدی
        «نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی»
        «سنگدل این زودتر می خواستی،حالا چرا»
        صبر ما را یاری اندر طول یلدای تو نیست
        طاقت دوریّ تو درمن ز پیدای تو نیست
        «عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست»
        «من که یک امروز مهمان توام،فردا چرا»
        ای مرادا!ما که مُردیم و خزانی داده ایم
        ما که عمر نازنین را در زمانی داده ایم
        «نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم»
        «دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا»
        ما که دنیامان شد از افسردگی ها انفجار
        آهوی جان پرکشید از کالبد از انتظار
        «وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار»
        «این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا»
        دل ازاین دنیای واهی و شَقی دل کنده بود
        قلب ما از آتش عشق و سَخی آکنده بود
        «شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود»
        «ای لبِ شیرین جواب تلخِ سربالا چرا»
        این دل شیدای من از شوق خود چیزی نگفت
        بلکه شد تنها دراین دنیای غم ها مفتِ مفت
        «ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت»
        «اینقدَر با بخت خواب آلود من،لالا چرا»
        دردِ من چون مدّ دریای خروشان می کند
        در دلم غوغایی و در فکر،جوشان می کند
        «آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند»
        «در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا»
        در هیاهوی قمردرعقرب بحر و زمین
        در شمار صوت و این بیهودگی های طنین
        «در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین»
        «خامُشی شرط وفاداری بُوَد،غوغا چرا»
         
        (تضمینی از شعر استاد شهریار)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3