يکشنبه ۲ دی
رسمِ باغِ ما شعری از غلامعباس سعیدی
از دفتر نقشی بر آب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۳ ۲۰:۵۷ شماره ثبت ۲۶۶۹۵
بازدید : ۶۰۱ | نظرات : ۲۵
|
آخرین اشعار ناب غلامعباس سعیدی
|
چهره چون یوسف مشو کاین قوم چنگت می زنند
چاه و زندان هست امّا داغِ ننگت می زنند
ای کمان ابرو بیا در گوشه بنشین جمع کن
تیرهایت را که اینان با تفنگت می زنند
ای درخت میوه رسمِ باغ ما رسم بدی است
میوه هایت را نمی چینند سنگت می زنند
سنگ ای نامیوه ی بی ریشه در این باغ زرد
رنگرز دارند جای میوه رنگت می زنند
چشمه را از خود بران ای کوه و بالادست باش
ورنه مردان دهِ پایین کلنگت می زنند
داغِ پیشانی نداری جای حرف است و حدیث
اهل مسجد قربةً للله انگت می زنند
بخت اگر برگشت شمشیرت نمی برّد پنیر
موشهای مردنی زخمِ پلنگت می زنند
می روی بالا و می افتی به گردن ساده نیست
پشتِ پا در بازی الّاکلنگت می زنند
غلامعباس سعیدی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.