سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        امام جواد

        شعری از

        مهدی بروجردی رسا

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۵:۱۷ شماره ثبت ۲۶۴۲۰
          بازدید : ۵۰۷   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی بروجردی رسا
        آخرین اشعار ناب مهدی بروجردی رسا

        بسم الله
        ان امام انس وجان؛ کل وجود
        ان جوادی که به عالم کرده جود
        نام او نام محمد ص کنیه اش بو جعفر است
        مرتضی ومنتجب ؛مختارو عالم ؛قانع در تقوا سر است
        نیمه ماه صیام ؛عام دویست و پنج کم
        شد تولد فخر عالم ان امام محتشم
        چون قدوم با کرام طفل امد برجهان
        بو الحسن در وصف او فرمود هان
        او شبیه حضرت موسی که دریارا شکافت
        هم چوعیسی ع کو زمریم  پاکزاد
        خود مطهر مادرش هم طاهر است
        حقتعالی  را نشانی دیگر است
        مادرش ام ولد بود  وبنامیدش رضا ع
        خیزران  چون بود اورا اصل ونام
        نسبت مام گرامش میرسید تا ماریه
        همسر خوب رسول الله وخیر الجاریه
        در رسای خیزران و و وصف فرزندش تقی
        گفت پیغمبر فدای ان پسر بامادر اهل نوبه ی
        همچنین  ام الجواد  پاک را  دادش سلام 
        ان امام هفتمین موسی کاظم ع با پیام
        روز سوم از  تولد یافتن؛ ابن رضا
        حق تعالی را شهادت داد با قول رسا
        (حضرت اما جواد علیه السلام در روز سوم تولدش  چشمان مبارک را به اطراف افکندو بازبان فصیح فرمود اشهد ان لااله الالله  واشهد وان محمد  رسول الله )
        تا  نشانی باشد از عیسی ع بپا
         در اوان کودکی ان جان جان
        در سنین هفت تانُه سالشان
        بعد تشیع امام هشتمین شیعیان
        از سوی خالق خداوند جهان
        شد امام انس وجان و شیعیان
        در اوان کاراکابر وعظام شیعیان
        با تامل جمع گشتند گرد ان فخر جهان
        تا که دیدن  معجزات از حضرتش
        زنگ شبهه  را زدود از  حجتش
        در همان نوسالگی در مجلسی
        پاسخ ده ها سوال پرسشی
        هرچه پرسیدند از غمض علوم
        پاسخش را داد ان خیر نجوم
        مجلسی ارا ست مامون باشکوه
        از اعا ظم وهم اکثم پیش رو
        حضرت جودو سخا ع را خواند او
        گفت اکثم را سوالت رابگو
        یحیی اکثم  بپرسید از امام
        حکم ان  کوصید کردی در حرام(حال احرام)
        حضرتش فرمود ان کو صید کرد
        درحرم کشتش یا حل صید کرد
        (حضرت جواد ع در جواب یحیی اکثم که پرسید حکم کسی که در حال احرام صید کند  فرمود  ان صید در حمحدوده حرم بود  یا در حل(خارج از حرم) و....
        بود صیاد عالمی یاجاهلی
        (یعنی ایا صیاد علم به حرمت صید در حال احرام داشت یا جاهل به حکم بود)
        باز ایا کشت صیدش را بعمد
        یا خطا یی صیدش اودری به چنگ
        بود ایا محرم  آزاد یا اسیر
        یاکه بودش از کبار ویا ازصغیر
        بود ایا  ابتدای صید او
        یا که بازهم صید کرده بود او
        بود ایا صیدش از مرغ هوا
        یا زحیوانا ت دیگر در چرا
        از صغار صید بود یا از کبار
        نادم است مُحرِم ویا اندر صرار(اصرار دارد به صید )
        صید او در روز بوده یا بشب
        بوده در احرام عمره یا به حج
        زین شقوق عالمانه ی ان امام
        گشت مبهوت مجلس و اکثم تمام
        در تحیر ماندو رفت هوشش زسر
        عجز اواز صورتش ظاهر بگشت
        بعداز ان خود پاسخ  کل شقوق
        حضرتش فرمود و  مامونش ستود
        باز مامون گفت ای بحرالعلوم ع
        گر توفرمایی سوالی در عموم
        پس بفرمود ان امام انس جان ع
        کن بیان حکم  نگاه  این جوان
        مردی  افتادش نظر بر یکزنی
        در اوان روز بود نامحرمی
        چونکه روزش شد ضها گشتش حلال
        در زوال ظهر باز گشتی حرام
        باز درهنگام عصرش شد حلال
        چونکه افتابش غروبید شد حرام
        وقت خفتن هم حلال هم شدند
        نیم شب چونگشت نامحرم شدند
        فجر چون طالع شدی گشتن حلال
        بازگو ای ابن  اکثم این حرام و این حلال
        گفت یحیی  من خدارا شاهدم
        زین سوال و زین جوابم عاجزم
        پس  اما م متقین فرمود  هان
        گوش دارید تا بگویم سر ان
        بود ان زن یک کنیز اجنبی
        پس نگاهش صبح نامحرم بدی
        وقت اضها ان کنیزک راخرید
        پس حلالش شد در اغوشش کشید
        وقت ظهر اورا ازادش نمود
         لاجرم   نامحرمان گشتند زود
        وقت عصر اورا تزویجش نمود
        وقت مغرب هم ظهارش کرد بود
        وقت شب کفاره دادو شد حلال
        نیمه شب دادش طلاق وشد حرام
        وقت فجر کردی رجوع وشد حلال
        زین سبب بو داین حرام واین حلال
        حضرتش درسن چارسالی که بود
        بهر  زهرا ع مادرش غمگین بود
        گفت بابش ای زجان بهتر ولد
        سر این اندوه گینی ات چی است
        عرض کردش ای پدر جانم فدات
        بهرمام خویش مانم دردناک
        (حضرت فاطمه سلام الله علیها)
        ان دورا از قبر بیرون اورم
        بعد انهار ابه اتش افکنم
        خاک شان را هم بدریا افکنم
        فرمود: به آنچه با مادرم فاطمه (ص) بجا آوردند، فکرمي كنم. بعد امام جواد (ع) فرمود:اما والله لاخرجنهما ثم لاحرقنهما ثم لاذرينهما ثم لانسفنهما في اليم نسفا(به خدا قسم آن دو را از توي قبر در مي آورم و آتش مي زنم و آنها را پودر مي کنم و خاکسترشان را در دريا مي افکنم)
        پس  پدر نور بصر را بوسه زد
        هم بفرمودش ای جان پدر
        با ب ومامم باد بررویت فدا
        که تویی شایسته امر خدا
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6