سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        يار اولدي ندن

        شعری از

        حاجعلي صادقلو(صادق)

        از دفتر غزل صادق نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۰:۳۹ شماره ثبت ۲۶۳۷۸
          بازدید : ۸۱۹   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حاجعلي صادقلو(صادق)

        يار اولدي ندن
        دشمان اغياردي اما منه يار اولدي ندن
        نه بيليم ايندي رقيبه الي وار اولدي ندن
        چوخ نياز ايله مه گللم دئدي بير گونده دايان
        بو فراقت منه قيرخ اللي بهار اولدي ندن
        او چكيب ذلفلرين گول يوزونه پرده كيمين
        او دوشوب ظلمته دونيا منه تار اولدي ندن
        صوبحه صادق اچليب ظولمته پايان وريليب
        اغ گورچين گينه شاهينه شكاراولدي ندن
        دئدلردوقراناچاق هرزه اغاچلار باغدا
        دوقرانان باغدا فقط سرو وچنار اولدي ندن
        قفسون ذلتني بولبول بي چاره چكيب
        هم نشين اولماقا دائم گوله خار اولدي ندن
        حيرتيم بوردادي گر باغچا گولوستان يئريدور
        يوردومون باغچالاري يايدادا قار اولدي ندن
        غم غم اوستن قالانيب سينه مه داغلار ساياقي
        گئنيش عالم من بي چاريه دار اولدي ندن

        برگردان شعر فوق
        قرار بود اغياردشمن باشند يار چرا دشمن شد
        چرا براي اغيار دست دل باز شد
        خيلي تمنا نكن ميايم يك روز ديگر تحمل كن
        ني دانم چرا اين يك روز چهل پنجاه سال طول كشيد
        گفتند درختان هرزه باغ را قطع خواهند كرد
        انچه در باغ بريده شد چرا فقط سرو وچنار شد
        صبحه صادق باز شدو ظلمت به پايان امد
        چرا دوباره كبوتر سفيد شكار شاهين گشت
        او ذلفش رامانندپرده سياه به صورتش كشيده
        او بايد مبتلاي سياهي ميشد چرا من به ظلمت افتاده ام
        ذلت قفس را بلبل بيچاره كشيده
        چرا همنشيني براي گل قسمت خار شده است
        تعجبم در ايجاست اگر باغچه جاي گلستان است
        چرا باغچه هاي وطنم هميشه برف ويخ است
        غمها مانند كوه در دلم جمع شده است
        چرا جهان به اين بزرگي برايم تنگ وتار است


        با عرض پوزش قلم نا توانم نتوانست حق مطلب
        را ادا كند
        از دوستان غير اذري عذر خواهي ميكنم شادكام باشيد
        خدا نگهدار
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0