چهارشنبه ۴ مهر
پروانه = باغبان! باغبان = پروانه!! شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۰ ۰۶:۵۶ شماره ثبت ۲۶۳۷
بازدید : ۷۴۱ | نظرات : ۲۳
|
|
چه زیباست! وقتی که پروانه، باغبان بشود! و بذر نماد بپاشد در رگ های حیات جاودانه ام!
در شبنم خزه های روییده بر مزارِم! تنِ تب دارش را خُنَک، و زخمی های ناسورش را التیام بخشد!؟
تا من در حول محور پرچم های رنگین کمانی! رنگین کمان هدیه اش کنم! و روحم در انحصار او (پروانه) باشد!
هنگامی که نماد بهار را در کالبد زمانم! بدمَد،زمانی که در شرُف بیداری ست!
سوداگران برایش بی معنی ست! سوداگرانی که چُدَن سرد می فروشند!؟
پروانه ی نازم! عاشق که نمی ترسد! بنواز تیشه را بر تنِ سنگ خارای بی بنیادی که جهان را به کامت تلخ نموده ست!؟
شاید تیشه به ریشه خاک زدن بیهوده ست! هنگامی که شیرین بال بال می زند بر مدارِ افکار شعله وَرِت!... ________
پژواره
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.