يکشنبه ۲ دی
بی نام شعری از جهانگیر داودی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۳:۵۲ شماره ثبت ۲۶۳۴۸
بازدید : ۳۴۲ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب جهانگیر داودی
|
ماه را
درشبی دیدم
که رنج از پشت نقابش پیدا بود
که همانند خودم بود
روی ماه
چون کودکیش معصوم بود
به بهانه ای گریه می کرد
و به بهانه ای خنده
خود را یافتم
دلیل گم شدنم چیست
انتظار چیست
بغض چیست
چرا گریه کردم
وقتی که درد نداشتم
من از بودن پشیمانم
واز ایمان دلسرد
به رویاهایم نرسیدم
و به مرگم می گویم دیر آمدی
آبرو چیست
عشق چیست
من و ماه نمی دانیم
زندگی جرمش چیست
از سرکشی باد خوشم می آید
متنفرم از سگ اهلی
مرغ خانه
من از بند این داستان کی رها می شوم
روزی که دیگر احساس مرده باشد
یا که ذوق کور شده باشد
من به دانش وزق پیر دلخوشم
و از مارمولک روی دیوار می خواهم شکارش سوسکی را رها کند
و به کلاس درس بیاید
کمی آهسته تر را برویم
تا که از خنگی خود غافل نباشیم در این
ویرانه خود
و از خود بی خود شویم داد بزنیم
ما چیستیم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.