يکشنبه ۲۷ آبان
درمان ناگهانی شعری از حسین راستگو
از دفتر سرنوشته ها نوع شعر بحر طویل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۲:۱۲ شماره ثبت ۲۶۲۷۹
بازدید : ۱۰۲۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب حسین راستگو
|
ناگهان درمان شدم
از یک،نگاهِ چشمهایی
در شبِ تارِ سیاهی
در میانِ کوچه هایی
دخترِ تنهای پاکِ بی پناهی
مردمکهای درشت و با حیایی
فکرِ من، فکرِ تباهی
در سرِ نادانِ من، شوقِ گناهی
دیدگانش رو به مهتاب و به او میگفت ای ماهِ شبانگاهِ سیاهی
روزِ محشر، پیشِ داور، باش ظلمش را گواهی
صورتم با صورتش نزدیک و پیدا شد خداوندی که گم می کردمش گاهی
توی چشمانش چه دیدم ؟ چشمهایی!!!
توی چشمانش شنیدم ناله هایی
توی چشمانش به گوشم خورد فریادی، نوایی
ای علی(ع) جان، بازتابِ چشمها و اشکهایت می خورد در آب چاه و
منعکس گردد به ماه و بازتابت باز از سیاره می افتد به چشمانِ سیاه و دیدمت!!! شب تابِ شبهای سیاهی
دیدمت!!! آیینه ی نورِ خدایی
دیدمت!!! ای در شبانگاهان، صباحی
توی چشمانش چه دیدم؟ چشم هایی!!!
نور را در من سرایت داد، دورِ آشنایی
آه ای تنهای سر در چاه، تاریکیِّ شب را می زدایی
می شنیدم ناله هایی، از علی مولای نخلستان، صدای بی صدایی...
ناگهان درمان شدم از یک نگاه چشمهایی
در شبِ تارِ سیاهی
در میانِ کوچه هایی
آسمان، صاف و ،دلم صاف و ،غزل بافِ نگاهی
پیش پایم باز شد، حتّی میانِ کوچه ی بن بست، راهی
گفتم ای تک دختر زهرا(ع)، برو دیگر رهایی
چشمهایت را مواظب باش، آخر تو امانتدار چشمان خدایی...
-عیب و ایراد زیاد داره به بزرگی خودتون نبخشید و انتقاد بفرمایید!
ممنون که می خوانید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.