دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر آرش حاتمی (تکروٍ تنها)
آخرین اشعار ناب آرش حاتمی (تکروٍ تنها)
|
چند سالی ست که از چشمان زندگی خون میچکد
و آواز پرندگان در زیر زمینی تاریک به گوش میرسد
و گرگ های اهلی گله ها را همراهی می کنند.
چند سالی ست که هیچ بچه ای بدنبال همبازی نمیگردد
حتی مادر هم برای بچه اش لالایی نمی خواند.
پدر هم چند سالی ست که در تاریکی شب به خانه می آید.
چند سالی ست که هیچ عصایی تکیه گاه نیست
و آیینه های روشن همگی دروغگو شده اند
و چشمان پاکی ضعیف و ضعیف تر شده اند.
چند سالی ست که قلم ها از ترس سیاهی پاک کن شده اند
و لباس های رنگی جز هیچ چیزی را نمی پوشانند
و چراغ های شهر یک شب در میان روشن می شوند.
چند سالی ست که خوراک طعمی در یادهاست
و چرک دست با کلیه هایمان هیچ فرقی ندارد
و سرپناه...خوشا جنگل که بالا و پایینش سبز است.
قسمت اول/ 93/1/29
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.