سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        شکسته بغضی نشسته در کنج عزلت آه از شکسته بالی

        شعری از

        ابراهیم حاج محمدی

        از دفتر عاشقانه ها و عارفانه ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۳ ۲۲:۲۱ شماره ثبت ۲۵۳۴۸
          بازدید : ۵۹۶   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی

         

        ز چنگ گیســــوی هـرزه بنـــدت نداشت راهی که پرکشد دل

        نشد میسـّر که  خطّ  بطـــلان  بر این قضـــا از قدر کشد دل

         

        شکسته بغضی نشسته درکنـج عزلـــت آه از شکســــته بالی

        چه بی خیـالی از اینکه پیوســـته آه را شعـلــــه ور کشد دل

         

        صفیــــر آهـــم سفیـــر یــــوم الحســـاب گـــــردد بـدون تردید

        تو را اگر دلخـــوشی به این شد که آه پیوستـــه تـر کشد دل

         

        خوشــــا به حالت فـــراغبــــالی و ماتمـــی نیســتت کـه حالی

        گلیـــم خویــــش از مسیـــل اشکــــم چگونه آیا بدر کشد دل؟

         

        نه باکت است ازجنون مزاجی که درمـن ازشورعشق پیداست

        نه ترسی از این که عالمـی را به هُـــرم آهی شـــرر کشد دل

         

        گـــدازه گردیـــده تا کــه باشـــد گـــزاره ای داغ  درمحـــبّت

        خطر خطـــوری نکرد در من نخواه دست از خطــر کشد دل

         

        ثمـــر ندارد حیــات بی تــــو ، نزیبـــدم جـــز وفــــات بی تو

        به هیچم است التفات بی تـــو، چرا نفــــس بی ثمرکشد دل؟

         

        امید واری بد اســـت آیا ، به این که شـــب زنـــده دار باشد

        به شوق یک عشوه بی محابا ســـراز دیارت سحر کشد دل؟

         

        مقیم کویت که شسته دســـت از جهان و جان بر نتابدت رو

        گمـان باطل مـــبر که رخـــت از دیارت آســــوده بر کشد دل


        گشــــوده کی گردد این طلســـمی که بی تو بر من مسلّط افتاد
        اگر نه چـــون باده شوکـــران را خمـــار آلـــوده سـر کشد دل
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0