كمي تلخ است...
ببخشيد اگر خاطرتان مكدر مي شود...
....................................................
باز عيد آمد و دل ام خون شد
ظلم در لايه هاي پنهاني
يادي از بچه هاي شين آباد
ديدن خنده هاي شيطاني
يادي از كودكان كار و ستم
ياد بي خانمان خانه به دوش
آتشي در دل چو سنگم زد
مرده گويي به دل،فغان و خروش
چشم هاي زن خياباني
عاري از شهوت است، مي دانم
زير_ شلاق_ هرزه باد_ ستم
-نغمه هايي به مهر، مي خوانم-
آسمانم گرفته و ابري ست
دل من در هواي باران است
يادي از شيرهاي خفته به خاك
عيد نوروز، عيد ياران است
قلم ام با زبان دل، جاريست
رنگ خون است و سرخ، مي دانم
با زباني كه سرخ و خونين است
نغمه هايي به عشق مي خوانم
باز عيد آمد و دل مادر
در ميان سكوت، مي لرزد
كودكي رو به آسمان ، چشمش
عرش هم زين قنوت، مي لرزد
باز عيد آمد و دل ام خون شد
باز آن غصه هاي تكراري
بغض هاي پدر كه مي ماند
در گلوي زمانه انگاري...
1392/12/21
كرمانشاه
پ.ن.
عيد شما مبارك... البته پيشاپيش...