وقت است که يارانه رَود توي حسابم
بس وعده که دادم به دل زار و خرابم
گفتم به دلم، غم نخوري يار وفادار
شاداب نمايم ، دَهَمت تازه کبابم
گويد که تو پرکن همه ي چاله وچوله
کم گو که شکسته همه آن سازِ رُبابم
گويم به دل ريش،پريشان ز چه باشي
روحاني نمود پُر، همه ي بانک و حسابم
گيرم همه ي آنچه تو گفتي و توخواهي
پولست فراوان که چنين است شتابم
ما را که بدادند فراوان شب نوروز
اين است که هر دم نکنم ياد ز آبم
برق آمد و بنشست کنار دگران قبض
اشکالي ندارد شب عيد است و بخوابم
گر قطع نمايدْش همه ي دار و ندارم
من سالک آن پير م و کي روي بتابم
فکر مَه ديگر کن و چون قطع نمايند
يارانه دگر نيست ، ببين غرقِ عذابم
چشمم همه دنبال سر برج که ريزد
پولي به حساب آید و گويم که چه نابم
افسوس که دادند به رخم وَجْهِ گدايي
ديريست پريشان به وطن، مادر و بابم
بنگر که چه دشوار بُوَد خرجی مسکن
ای دوست شما گو که چرا در تب و تابم
بشکست کمرِ مَرد در این اوج گرانی
هی داد زند ،زن که چه شد مشقِ کتابم؟
خرجی نَبُوَد بهر عیال و خود و فرزند
بشکسته پرم ، چونکه به دوران شبابم
یارب نشود قطع به رویم وجهِ دولت
گر این بشود مستحق ظلم و عتابم