سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        یارانه

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۳۴ شماره ثبت ۲۴۲۸۳
          بازدید : ۵۵۷   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        وقت است که يارانه رَود توي حسابم


        بس وعده که دادم به دل زار و خرابم

         

        گفتم به دلم، غم  نخوري  يار   وفادار

         

        شاداب   نمايم ،  دَهَمت   تازه    کبابم

         

        گويد  که تو پرکن همه ي  چاله   وچوله

         

        کم  گو  که شکسته  همه آن سازِ  رُبابم

         

        گويم   به  دل  ريش،پريشان  ز چه باشي

         

        روحاني نمود پُر، همه ي بانک و حسابم

         

        گيرم  همه ي آنچه تو گفتي و توخواهي

         

        پولست   فراوان    که چنين است شتابم

         

        ما  را  که  بدادند  فراوان  شب  نوروز

         

        اين  است  که  هر  دم  نکنم  ياد  ز آبم

         

        برق  آمد  و  بنشست کنار دگران قبض

         

        اشکالي ندارد شب عيد است و بخوابم

         

        گر  قطع  نمايدْش  همه ي  دار و ندارم

         

        من  سالک  آن  پير م  و  کي  روي بتابم

         

        فکر  مَه  ديگر  کن  و  چون  قطع نمايند

         

        يارانه  دگر   نيست  ، ببين  غرقِ  عذابم

         

        چشمم  همه   دنبال  سر  برج  که  ريزد

         

        پولي به حساب آید  و گويم  که  چه   نابم

         

        افسوس   که   دادند   به  رخم وَجْهِ گدايي

         

        ديريست   پريشان   به   وطن، مادر و بابم

         

        بنگر  که  چه  دشوار  بُوَد  خرجی   مسکن

         

        ای  دوست   شما   گو که چرا در تب و تابم

         

        بشکست  کمرِ  مَرد  در  این  اوج    گرانی

         

        هی  داد  زند  ،زن  که چه شد مشقِ  کتابم؟

         

        خرجی  نَبُوَد   بهر   عیال  و  خود  و فرزند

         

        بشکسته  پرم ، چونکه    به  دوران   شبابم

         

        یارب    نشود  قطع  به  رویم   وجهِ    دولت

         

        گر   این   بشود    مستحق   ظلم   و   عتابم

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4