دوشنبه ۳ دی
حسرت پرواز 14 شعری از محسن نصيري(هامون)
از دفتر حسرت پرواز نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ ۲۱:۴۵ شماره ثبت ۲۴۰۶۹
بازدید : ۴۳۷ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر محسن نصيري(هامون)
آخرین اشعار ناب محسن نصيري(هامون)
|
در غم شب نبود هيچ اميد سحرم
سوي آرامش جان،هيچ نيفتد نظرم
خيره گشتم به افق ها كه پر از ابهام است
و به ويران شدن خويش همي مي نگرم
ما كه مستي ننموديم ولي چون مستان
فارغ از كار جهان و به هواي دگرم
خانه ي كوچك و مهجور مرا بس باشد
كه بپوشم ز همه آب دو چشمان ترم
كرم ابريشم اگر فكر پريدن دارد
من به از او بتوانم به كف آورده پرم
يك دم آرام ندارد من ويران دل را
شوق آن روز كه در پيش تو افتد گذرم
چشم من مانده وصال تو چگونه باشد
شود آن روزي كه آيا،تو نشيني به برم
آنچه دل نام بود بنده ي دستان توست
وآنچه تن نام نهادند من دربدرم
نيستم در پي پوچي ،غم غربت دارم
ريشه ام مي كند اين غصه كه آمد به سرم
روز اول سخن عشق به هامون مي گفت
در تب حادثه ي عشق نباشد سپرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.