ای که پیوسته تمنای من زار شدی
از شکر خنده ی خود شهره ی بازار شدی
به تقاضای تو من بودم و هستم چه کنم؟
تو بگو من چه کنم چونکه تو بسیار شدی
در حریم دل تو سجده به دل باید کرد
دل چه زیباست از آن جا که تو معمار شدی
یک طرف من شدم و سوی دگر چشم رقیب
من چه سازم که تو اینگونه خریدار شدی
دل بهای لب شیرین تو من کردم و بس
سود این معامله بودی و دو صد بار شدی
زاهد از زهد ریائی نرود جز به خطا
خاطر ما نپذیرد که تو انکار شدی
مشق ما خط جدائی ننوشتند ز ازل
چون تو سرمشق دل و بوسه ی دلدار شدی
گوشه ی میکده آغوش تو احساس من است
آری آری که بجز میکده دشوار شدی
شب فروزی هنر عشق خدا بوده و هست
چان فدای تو که این گونه پدیدار شدی
-------------
شب افروز 29/2/92
پاسخ هر سوال من هستی
نقطه ی اتصال من هستی
من تو را بیشتر ز خود دیدم
خاطرات محال من هستی
آخر آنچه خط پایان است
در همان جا مثال من هستی
یک قدم آن طرف تر از این ها
معنی خوش به حال من هستی
-------------
تقدیم به همسر مهربانم خانم ذوالفقاری به جهت
محبت فراوانشان
شب افروز 30/11/92