سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 26 فروردين 1404
    17 شوال 1446
      Tuesday 15 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

        سه شنبه ۲۶ فروردين

        مستان

        شعری از

        رضا رحیق

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۲:۴۳ شماره ثبت ۲۳۵۱
          بازدید : ۱۰۲۸   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا رحیق

        بادبان افراخته

        کیست رو سوی کمال ؟

        میدمد شیپور حال

        کاروان را از جرس

        میرسد فریاد بی عاری زوال

        تا بروید از کرم

        نو رسته کال

        باز باران میزند

        شطی از پیمانه های رمز و راز

        غرق میدارد سوال

        تا بماند عاریت از نبوغ متعال

        های و های , هی های و های

        هیهات میدارد به ساز

        مست و سرداری به راز

        چون به سامان میبرد

        میکند مکشوف هر راز و سوال

        نای فرهادی نمی آید بگوش ؟

        هوش باید گوش میدارد به کرنائی چو لال

        جان آرامی نمی خواهد کمال ؟

        سیر آفاقم نمی دارد مجال

        بوی آنم میرسد

        از موسم خوش نقش یار

        من که مستم آدمی

        هر ذره را بیدارمیدارد

        هوای کوی یار

        باغبان دستی مریزادت بگویم

        از چنین نقش و نگار

        جانم آسودی به سامانم غنودی متعال

        بیگمان از خاتم و مولا خبر داری محال ؟

        چون نیاوردی تو از آن روضه رضوان تبار؟

        دست بوسم یا علی

        هنگامه احمد بگو

        از حسینم گو چه ها گوید به لیلا وقت قال

        ابلهم اری چون آنجا قیل و قالی نیست حال

        بوی پیراهن بیاوردی

        ز یوسف هم تو را دارم سوال

        حوریان در حیرتش

        چون لب گزان و تب دمار ؟

        کفر میگویم تو را ؟

        چون یاغی عقلم شدی

        حکم میرانم ز احوال شریف پیر حال

        شرمسارم

        عاشقان راخوش تو میدانی

        به دنیا اعتباری نیست

        بال

        مست مستم ساقیا

        بر عرشه مهمانم بدار

        یاریم ده جان من

        چون لاابالی عاشقم  

        بی بند و بار

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1