سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        نِشتر مژگان تو

        شعری از

        رضا حیدری نیا

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۰ ۲۲:۳۶ شماره ثبت ۲۳۲۹
          بازدید : ۸۶۸   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا حیدری نیا
        آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا

            با نِــشتر مژگان خــود ما را حجامت می کنی          
         دل میبری،جان میدهی ، اینجا قیامت می کنی
                 
        یک زلف اینسو می نهی ، یک زلف آنسوی دگر
        جانا بدین سان حال ما رو به وخامت می کنی
         
        یک دم عیان کن روی خود ، وان چشم پر جادوی خود
        گر یک نظربرما کنی ، دل را به نامت می کنی
         
        شد کعبۀ ما روی تو ، محراب شد ابروی تو
        حکماً نماز عشق را  با لب اقامت می کنی
         
        یک دست پیشم می کشی ، در نزد خویشم می کشی
        لختی دگر زین کرده اظهار ندامت می کنی
         
        ما را به هر سو میبری ، با چشم و ابرو میبری
        دل را پی خود می کشی ، ما را ملامت می کنی؟
         
        یک بوسه در وقت سحر ، از آن لب پر از شکر
        دادی و اکنون دعوی خسر و غرامت می کنی
         
        پر شرم سرو از قامتت ، گل جامه در در حیرتت  
        آخر بدان زیبا رخت ، گل بی کرامت می کنی
         
        نادیده افسون می کنی ، با دیده مجنون می کنی
        چون گویم آن فعلی که با ، شیرین کلامت می کنی
         
        تاراج کردی سینه را ، بردی دل بی کینه را  
        تاب از دل ما می بری، خود استقامت می کنی
         
        از چشم من چون بنگری ،زیباتر از هر منظری
        این دانی و پنهان ز ما،رخسار و قامت می کنی؟
         
        دینم تویی ایمان تویی ، ما غرقه خشکیمان تویی
        چشم تو رهبر شد مرا ، با چشم امامت می کنی؟
         
        زاهد رها سجاده کن ، باری نظر بر باده کن
        رو سوی این میخانه کن ، گر این شهامت می کنی
         
        یا اینکه  این سودا بنه ، کار دل شیدا بنه
        ورنه چنان عقل رضا ، ترک سلامت می کنی


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0