يکشنبه ۱۴ بهمن
|
دفاتر شعر علی مبین(بغض دلتنگی)
آخرین اشعار ناب علی مبین(بغض دلتنگی)
|
حالا که پاتو گذاشتی ،رو دلی به این قشنگی
دیگه بازیچه دستات، نمیشم ای بت سنگی
نیاا دیگه توی خوابم ،نگو از عشق و یه رنگی
دیگه فهمیدم چی هستی!یه عروسک قشنگی
حالا میدونم که عمری ، گول چشماتو میخوردم
اشتباهی این دلم رو ،دست چشمات می سپردم
حالا که فرقی نداره ، پیش تو باشم ،نباشم !
میرم از شهر نگاهت ،قاطی افسانه ها شم
دیگه دلتنگ چشای ، مهربون تو نمیشم
نمیذارم که دوباره ، غم تو بمو نه پیشم
خودمو به بی خیالی ،میزنم فقط می خندم
من دیگه به چشمای تو، دوباره دل نمی بندم
سادگی کردم میدونم ، ولی این گناه من نیست
از کجا میشد بفهمم ، همه حرفای تو بازیست!
کاش که قلب آدما رو ، توی چشماشون میشد دید
کاش میشد دروغ ُ از چشم ، یا یه چیز دیگه فهمید
حالا که دوسم نداری ،دیگه این بازی تمومه
یادگاریت تا همیشه ، توی این بغض گلومه
اگه از دوریت بمیرم ، یا دلم بازی در آره
باید این دفعه بدونی، دیگه برگشتی نداره
حالا که پاتو گذاشتی ،رو دلی به این قشنگی
دیگه بازیچه دستات، نمیشم ای بت سنگی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.