سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        دخترک کبریت فروش... تقدیم به کودکان کار این دیار...

        شعری از

        محمد فلاح

        از دفتر جامعه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۲۰:۳۳ شماره ثبت ۲۲۸۰۱
          بازدید : ۱۰۰۵   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد فلاح

        در هوایی که سرد بود شدید
        روز قبل از شروع سال جدید

        دختر هشت ساله ای زیبا
        داشت در خواب ناز می خندید

        یک پدر خوانده ... بی شرف ... دلسنگ ...
        داد میزد : برخیز صبح رسید

        داد می زد بلند شو دختر
        تو و کبریــتهایت... شب عید

        گفت برخیز مفتخور از خواب
        گفت برخیز وگر نه ... (تهدید)

        خواب راحت غریبه با او بود
        دخترک مثل بید می لرزید

        بستر مندرس و نازک او
        یادگار غم مادری فقید ...

        دخت بدبخت در دلش می گفت
        بد و بیراه و لعن با خورشید

        با شبی که دوباره فردا شد
        (کاش دیگر زمین نمی چرخید)

        دختربی نوا ز جا برخواست
        کهنه رختی که داشت را پوشید

        راهی کوچه و خیابان شد
        گفت کبریـــــتها پول شوید

        ور نه یخ می زنم من از سرما
        چون پدرخوانده ی بیرحم پلید

        گفته پول است کلید برگشت
        (در همین اوهام ... در فکر کلید ...

        سیر می کرد دخترک) ناگاه
        کل کبریتها زمین پاشید

        و تصادف نمود با گاری
        صاحب چرخ سرش داد کشید.

        نم و خیس و شکسته و سالم
        جملگی را ز برفها بر چید

        باز فریاد می زند (کبریــــــــــــت)
        آی مردم تو رو خدا بخرید

        هرزه دیوارهای بی احساس
        شهروندان دنی تر از یزید

        بیتفاوت عبور می کردند
        طعنه هاشان به عقده انجامید

        پشت ویترین لباس قرمز رنگ
        تار و پودش حریر و مروارید

        دخترک غرق در توهم بود
        از فروش کبریتها نومید

        چند ساعت گذشت از سر شب
        طفل بیچاره هی کنایه شنید

        هر که از این مثلا آدم ها
        تنه میزد . و . تنش را درید

        گوشه ی جاده او ولو شده بود...
        زیر سقف شیروانی که خزید

        ناگهان چهره اش مصمم شد
        یک جرقه ... یک کورسو ... امید ...

        تکه ی آجری که خیس نبود
        چند کبریت را به آن سایید

        عمر هر شعله چند ثانیه بود
        دخترک مست و گیج و خواب آلود

        مست از درد ، درد بی فرجام
        گیج این زندگی درد آلود

        بار اول توهمش این بود
        (یک بخاری ...) چه جای گرمی بود ...

        دفعه دومی که رویا دید
        میز میوه ... شراب ... کاش خواب نبود

        یک درخت کریسمس زیبا
        آخرین وهم ، اخرین رویا

        گفت مادر بزرگ جان برگرد
        و . مرا با خودت ببر بالا

        و . مرا با خودت ببر به بهشت
        جز جهنم نبود این دنیا

        گل یخ ... گوشه ی کوچه ... شب سرد
        گفت بدرود ... رفت سوی خدا

        بین یک عده مردم بیدرد
        دختری نان شب گدایی کرد

        توی سرما وفقر و بدبختی
        باز نامیده می شود ولگرد

        باز در خواب ناز می خندد
        نو عروسی که مرد زیر درد ...
        ---
        محمد فلاح / زمستان 1392
         

        با سپاس ویژه از مدیر سایت نوستالژیک تی وی nostalgiktv که با اقدام فوق العاده خود در پخش این کارتون خاطره انگیز برای اولین بار بعد از حدود سه دهه (که از تلویزیون ایران پخش شده بود) ، انگیزه ی سرودن این شعر را در من ایجاد کرد ( لینک دانلود این کارتون در آدرس زیر موجود می باشد http://nostalgiktv.com/?p=3326 )

        dokhtarak kebrit foroosh

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1