مثنوی فوق را تقدیم می کنم به شهیدان سرلشگر خلبان تیمسار علی اقبال دوگاهه سرلشگر خلبان تیمسارهاشم آل آقا سر لشگر خلبان تیمسار حسین خلعتبری و سرلشگر خلبان تیمسار عباس بابایی:
الهی به گردان گرد آفرید
به خون جوانان پاک شهید
به چشمان گریان در انتظار
به خیل شهیدان صد ها هزار
به تنهایی لحظه های شهید
که از شوق قربت به تو پر کشید
به مردان پرواز بی ادعا
به زانو به سجاد گان دعا
به پرواز بی بازگشت عقاب
که جان را ز کف داد بهر رقاب
به شیرودی و احمد کشوری
دوگاهه به دوران به خلعتبری
فکوری به یاسینی جان فدا
به عباس بابایی ات ای خدا
به روزی که خونین شد ایران ما
ز دست رفت بستان و مهران ما
نگهدار ایران ز چشمان بد
بلند باد اقبال ما تا ابد
همی چشم و دستان کین وطن
شود کور و هردو بریده ز تن
همیشه دو چشمانشان کور باد
دل و چشمشان خالی از نور باد
به دشمن چنین گفت خلعتبری
کجا ذره ای خاک با خود بری
مگر مرده ایم فکر ایران کنید
همه جایگاه گرازان کنید؟
که تازنده ایم هست در ما نفس
به دشمن کنیم عرصه را چون قفس
به راه وطن مرگ آسان بود
عدو از من و تو هراسان بود
چو گشتند پدیدار مردان ناب
همه گشت رویای دشمن بر آب
چو کردند وعده وفا جملگی
علم کرده پرچم ز مردانگی
براندند عقب دشمنان بزرگ
به قلاده بستند گردان گرگ
چه مردانه بر وعده کردند وفا
مبادا که ایران ببیند جفا