مرگ آنی
امشب دچار مرگ آنی می شوم باز
لبریز تردیدی زبانی می شوم باز
یک واژه با یک واژه با یک واژه درگیر
از فرط هذیانم روانی می شوم باز
باران که می بارد هوایم دست من نیست
بیمار این حس نهانی می شوم باز
امشب دلم تب کرده چون آتشفشانی
محتاج صد آتش نشانی می شوم باز
گم می شوم زیر تلی مفعول و فاعل
دیوانه از دست معانی می شوم باز
باز این قرار بی قراری در من افتاد
وقتی نباشی من خزانی میشوم باز
برگشته ام زیباترین احساس باران!
با خاطراتت آسمانی میشوم باز
***