یکی به دادم برسه یکی که میفهمه منو
یکی که حس کرده باشه زجرهای عاشق شدنو
یکی به دادم برسه یکی که هم درد منه
یکی که از غصه ی عشق یه عمره زجه میزنه
دارم میسوزم در تب ِ کسی که عاشقم نبود
خودش خبر نداشت ولی اومد دلو اَزم ربود
خودش خبر نداشت ولی چشاش منو دیوونه کرد
همش میخندید و ندید واسش میریزم اشک سرد
اومد توو قلبم لونه ساخت اما نموند و زود پرید
همدم تنهائی من رفت و به دادم نرسید
نمیدونم چکار کنم با غمه تنهائی اون
یکی به دادش برسه به داد ِ این یه نیمه جون
خاطره هاش داره منو مثل یه شیشه میشکنه
هرجا میرم اون خنده هاش جلوی چشمای منه
نفس نذاشته واسه من کارم شده گریه و آه
هروقت که دلتنگش میشم خیره میشم به قرص ماه
یکی بهش خبر بده بیاد بهم سر بزنه
بره بهش بگه یکی داره واسش جون میکنه
بره بگه لطف کنه و بیاد به دادم برسه
یه بار بیاد ببینمش همین یه بار برام بسه
با پوزش از همه ی دوستان ، بنده چون برای اولین بار بود که توی این سایت می اومدم دچار اشکال شدم و نتونستم برای بار اول شعرو کامل بفرستم امیدوارم که دلگیر نشده باشید