شنبه ۲۹ دی
آتش رفت! شعری از حسین راستگو
از دفتر سرنوشته ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ۱۳:۳۹ شماره ثبت ۲۲۰۰۵
بازدید : ۶۷۰ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب حسین راستگو
|
دلتنگ اصالت ها هستم
محبت، صداقت ،خلوص، عشق
چیزهایی که واقعا دلم می خواد و انگار وجود خارجی ندارن!
هر کسی این رو می خونه در واقع تفسیر خودش رو می خونه ولی اشکال نداره
همینقدر هم بتونم با انسان های دیگه شریک بشم برای من کافیه ؟!...
شاپرک خسته شد و پر زد و در آتش رفت
شعله تا خاطره ی محوری ذاتش رفت
روی معشوق نمی سوزد و دل می سوزد
اصلی اش ماند و تمامِ بدلیجاتش رفت
دخترک! بازی تنها شدن و مردن کن
پسرت دست به دست غم امواتش رفت
آبی ِ تیره به داماد چه می آمد پس
پی خودخواستنِ ِ سرمه ای ِ ماتش رفت
روی خاکستری اش را به تنم چسباندم
تا ترشح نکند خاک به نیّاتش رفت
آتش ...رفت!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.