جمعه ۲ آذر
هذیان های من13 شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲ ۱۷:۲۳ شماره ثبت ۲۱۶۹۷
بازدید : ۶۴۰ | نظرات : ۸
|
|
"هذیان های من13"
آمد .......کنار پنجره ی دل نشست
دردش درون جام نگاهم
به گِل نشست
آشفته بود وسر زد
به باغ دلم،
هی رقصید ورقصاند
ماسه های ساحلم
دورتر پروانه ایی ،
برشاخه ی گلی برقص
نزدیکتر من بودم
مثل مرغی درقفس....
رودها وجویباران دربهار خدا
نغمه سرمی دهند تا سما
پائیز من رسیده وُ
برگ ریزانم ....
از خودم چه بدگریزانم
من درمیان جمع تنهایم
تنهاترین و مِنْهایم
گفتم ؟
علامت سوال شده ام
مبتلا به ریزشِ
پروبال شده ام؟
نه، بی فایده ست شرح حال من
بگذرو بگذریم
از قیل وقال من....
می روم تا فرداهای دور
شاید ببرم آرزوها را .....
به گور!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.