سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        لحظه آغاز را یادش بخیر...

        شعری از

        مرصع موسی الرضایی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲ ۱۲:۳۵ شماره ثبت ۲۱۶۶۳
          بازدید : ۵۹۷   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرصع موسی الرضایی
        آخرین اشعار ناب مرصع موسی الرضایی

         

        لحظه هایی از شروع عاشقی یادم فتاد ،

        لحظه های بودنت با جان و دل ،

        لحظه هایی که مرا همچون خودت میخواستی ،

        لحظه هایی از ظهور عشق تو.

        آه افسوس از تمام لحظه های پیش و بیش

        آه افسوس از تو ای بیدل ترین

        آه افسوس از تمام رفتنت.

        لحظه آغاز را جز من نبودت همدمی

        لحظه آغاز را بی من نماندی یکدمی

        لحظه آغاز زیبا بود، زیبا بود و رفت

        لحظه آغاز ما جان داد و مُرد

        لحظه آغاز را یادش بخیر...

        لحظه آغاز را از من ستاندی نارفیق

        لحظه تلخ جدایی را چشاندی بردلم .

        قلب من اندوه عشقت را به رگهایم دهد

        در تپشهای تمام عمر خویش .

        لحظه لحظه یاد نافرجامی ام سوزنده است

        حیف از آن سنگی که بر نام دلت بنهاده ام

        حیف از آن عمری که بر پای نگاهت داده ام

         

        حیف ازاین من کز برای تو تبی دیرینه کرد

        حیف ازاین بودن برای بودنت

        مرده بادا بودنت ،

        زنده این نابودنت!

        گرچه زخم سینه ام هرگز نهان خواهد نشد ،

        گرچه عشق سرکشم از مهر تو پایان نشد ،

        گرچه قلبم تا ابد کاشانه عشقت شود ،

        گرچه ذهنم تا قیامت خانه یاد تو شد ،

        لیک این عشق دروغینت ازآن دیگری

        لیک این باهرکه بودنها برای دیگری .

        من که دل را بر یکی دادم زخود ناراضیم

        وای بر حال تویی که دل به دنیا داده ای ،

        وای بر حال پریدن هایت از هر شاخ و برگ ،

        وای از حس طمع بر بویش هر برگ زرد ،

        وای بر تو ای نیاز هرزه گرد!

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8