دوشنبه ۵ آذر
زندان شعری از نادر دهقانپور
از دفتر شعرناب نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲ ۱۲:۲۱ شماره ثبت ۲۱۵۳۸
بازدید : ۱۰۶۷ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب نادر دهقانپور
|
نمی گُنجد در این زندان، تمامِ شعرهای من
رهایم کن، دمی شاید دگرگون شد هوای من
همه دیوارهایش، با شکنجه اُنس بگرفته
زِ بس شب تا سحر بشنیده آه و ضجّه های من
من از سرسختیِ دیوار و طاق و در نه دلگیرم.....
زِ دربان سخت دلگیرم، که نشناسد صدای من
من از دنیا طلبکارم، تمامِ آرزوها را
تو ای دنیا! به یاران دِه، تمامش از بجای من
چرا که دستِ من از هرچه بیرون، گشته کوتاه و
بجایِ محفلِ یاران، شده زندان سرای من
ولی من شکر می گویم، خداوندِ تبارک را
که در بند و اسارت هم، رها اندیشه های من
بلی، زندان وَلو سنگی، حریفِ من نمی گردد
چو دنیایی به دل دارم، که نادارد سوای من
مرا حاجت نباشد بر گریز از قلبِ این زندان
اگر بگریزم او عمراً رسد بر گردِ پایِ من
چنان صیقل به دل دادم، که زندانُ و همه سنگش
شده آیینه ای، آیینه یِ دنیا نمای من
بلی، چون بویِ یارم بر مشامم می رسد یک آن
بهشتی می شود هر کنجِ این زندان برای من
تو هم ای دوستِ دانا! اگرهم در پسِ بندی
خیالت را رها کن، تا ببینی ماجرای من
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.