در درازای زمهریر شب پاییز،
دلم کرده تب
می لرزند و تر میشوند ،آیینه های لبخندت
و من سرفه میکنم ،بی مهریت را
تیله های چشمانت
نوازشگر نگاه بی جانم
دستان عاشقت
تنها مرهمی بر گلگونه های رویم
مهربانا
تب از عشقت ،
لرز از مهرت،
شور بهارانه ایست;
در وجودم...
پ.ن
دوستت داشتن تو زیباترین حس دنیاست
دوستت دارم...
تقدیم به بهترینم R.A