به نام یکنای هستی بخش
تقدیم به ماه جهان نوری و دخترش زینب نوری
قبل از این که ترانه رو بخونید خواستم براتون کلیات مضمون ترانه رو توضیح بدم ،این ترانه در وصف مقام یه مادر نیست سو تفاهم نشه این ترانه روایت یک داستان واقعی هستش از زبون پسر بیست ساله یک خانواده که مادرش از دنیا رفته و بعد از یه دهه و اندی سال به دنبال مادرش خواهرش هم از دنیا رفت هرچند مضمون غم انگیزی داره اما امیدوارم که به احساسات پاکتون لطمه نزنه خلاصه ترانه هست و کلی حس و حال های متفاوت زیاده گوییم رو به بزرگواری خودتون ببخشید.
ارادتمندتون...
محمد نوری سرخنی
همیشه ذهن من غمگین ودرگیره
تموم زندگیم درگیر یه کابوس
تمومی هم نداره این بغض کهنه
تمومم نیست این خوابای منحوس
واسم سخته بخوام تنها بمونم
تو نیستی پیش من،دیگه تموم شد
چه قد سخته واست تنها نوشتن
تموم زندگیم، راحت حروم شد
تو بودی کاش!تا هرشب میذاشتم
دوباره غصه هامو روی شونت
اما رفتی و دیگه نیستی اینجا
غم وغصه فراوونه تو خونت
تو رفتی دخترت طاقت نیاورد
عجین شد با غمت، آخر کم اورد
کسی از حال وروزم با خبرنیست
دلم پژمرده شد، واسم غم آورد
تو این بیست سال عمر، افسرده وپیر
جوونیم دست باد،دنیام نفسگیر
دیگه روح وتنم نایی نداره
واسه اینه شدم عمری زمین گیر
تموم دنیارو مشکل میبینم
کل ِ دنیارو شکل یه بازی میبینم
چه بازی غم انگیزی شد، سرنوشتم
امیدم اینه که خدارو راضی ببینم
منتظر نقدها ونظرات گرانبهای دوست های خوبم هستم
بالنده باشید...1392/9/19