امشب از آن شبهاست...
من و یک چشم پر از شرم و شراب.....
من و یک چشمه ی جوشنده ی اشک
من و یک خانه متروک و خراب...
امشب از آن شبهاست...
که در این هجمه ی پر شیب و فراز
که در این خاطره ی سوز و گداز
میشود این دل ویرانه کباب...
امشب از آن شب هاست..
من و یلدای پر از حسرت ودرد
من و یک پنجره ی ساکت و سرد
من ویک عالمه دل پر تب و تاب
امشب از آن شب هاست
یاد تو سر زده در صحنه سرمای تنم
نام تو سر زده در واژه شعر و سخنم
شعری از جوهر عشق، شعری ازگوهرناب
امشب از آن شب هاست....
یاد داری که چه گفتی آن روز؟
آنهمه حرف قشنگ،آنهمه حرف حساب!!!
وای آخر چو کویر همه شد از تو سراب
امشب از آن شب هاست...
من و یک عالمه حرف،من یک قافله اشک
من و یک صفحه تمنای جواب
من ویک بغض خروشان و حباب
امشب از آن شب هاست
که من و طالع دلخسته بجوییم جواب
که نبینند تو را چشم فرو مانده به خواب
شب تلخی که به روزش نبود هیچ شتاب
امشب از آن شبهاست...
من و یک چشم پر از شرم و شراب.....
من و یک چشمه ی جوشنده ی اشک
من و یک خانه متروک و خراب...
امشب از آن شب هاست...
=====
بداهه ای با الهام از
شکوه نیکمراد گرامی..