جمعه ۲ آذر
ای یاد همان لحظه... شعری از علی قیصری
از دفتر عسل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۲۵ شماره ثبت ۲۰۵۲۷
بازدید : ۶۰۳ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب علی قیصری
|
ای یاد همان لحظه که چادر به سرت بود
در کوچه ی ما همچو غزالی گذرت بود
آتش بزدی در شب و از شعله ی رویت
پروانه ی پرپر شده ای دور و برت بود
گاهی دلم از دوری تو شکوه نمی کرد
زیرا ز وفا بر من دلخون خبرت بود
گر شکوه نکردم شبی از ظلمت و تاری
روشنگر شبهای درازم قمرت بود
هر قطعه ی شعری که برای تو سرودم
گلواژه شادی به لبان شکرت بود
روزی که در آن جلوه گری چادرت افتاد
ابریشم خالص بغلی تا کمرت بود
جاری شدی از چشمه ی پر آب زلالی
از ماندن در حوضِ بدی ها حذرت بود
پر کرده سکوتی همه ی ثانیه ها را
شاید که عسل وقت دعای سحرت بود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.