سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        سایه

        شعری از

        مینا فیروز

        از دفتر دلسردی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳ آبان ۱۳۹۲ ۱۳:۲۱ شماره ثبت ۱۹۵۹۸
          بازدید : ۱۲۰۷   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مینا فیروز

        یادم آمد شبان جوانی را که زیر یک درخت تنومند

        نغمه ی غمگینی را با نی دستیش می نواخت

        من رهگذری بیش نبود ولی انگار گوشهایم با این نغمه آشنایی داشت.

        کنارش نشستم و مغرور ، دل خودم شدم!

        نغمه شبان خبر از یک دل شکسته میداد

        گرچه ظاهر آهنگ نواخته شده شاد بود

        انگار گوشهایم یکبار آن نغمه را شنیده بود.

        به گذشته ها رفتم که تا شاید رد پایی از آن آهنگ بیابم.

        گذشته ای نه چندان دور ، گذشته ای که سالهاست میپندارم همین دیروز است.

        دوست ،شبان  را میگویم ،همچون برایم دوستی آشنا ولی غریبه بود.

        هیچ یادم نمی رفت که دلم مغرور ، ستیهندگی های او بود.

        دلم دوست داشت او را

        دلم بزه میکرد فقط در برابر چشمان او

        خودم را گم میکردم در برابر لبا ن پراز سکوت او!

        چشمانش همیشه از من تفقد میکرد

        در حالی که من او را فقط یک سایه مبهم میدیدم

        همین و بس..

        زمانی که سایه را از دست ددام  ، تازه فهمیدم که او همان خودم بودم!

        همان خودم بودم که سایه ام را او تشکیل میداد ، کاملم میکرد!

        حال که او نیست و من با هر آهنگی که نغمه ی جدایی دارد گریه میکنم و سودای پشیمانی سر میدهم و

        سوی نگاهم را به جاده ای میدوزم که او گذر کرد.

        سالهاست که مرا دیوانه میپندارد و من خوشم چون کسی از حال دیوانه نمی جوید!

        دوست ندارم کسی از دلم که برای اوست خبر دار شود.

        دوست ندارم!!

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6