پشت دیواری که نامش زندگی است، میتوان با واژه ها راهی کشید
در کنار پرده ی تاریک شب، میتوان با زیرکی ماهی کشید
با غزل، هر غیر ممکن، ممکن است!می شود دنیای زیبایی کشید
فارغ از هر باید و جبر غلط ،میتوان تصویر دلخواهی کشید
با غزل هم می شود نقاش شد!خواب یک پروانه را ترسیم کرد
میتوان با رقص زیبای قلم، وسعت سبز چراگاهی کشید
میتوان بیل و کلنگی زد به شعر،سرزمین واژه ها را عمق داد
در زمین خشک کاغذ پاره ها، میتوان با حوصله چاهی کشید
یک بغل دلواپسی را میتوان، با زبان واژه ها تعریف کرد
میتوان کوه بزرگ غصه را، روی دوش واژه چون کاهی کشید
وقتی از دنیا دلت پر میشود، میتوان آهسته بغضت را سرود
بی خیال ضجه و فریادها، با غزل هم میتوان آهی کشید
پا به پای واژه ها باید دوید! منت هر واژه را باید کشید!
میتوان با واژه ها لبخند زد!دست از این اندوه گه گاهی کشید
میتوان در هشتمین بیت غزل، غربت هر واژه ای را لمس کرد
در خراسانی ترین شور غزل، گنبدی...گلدسته ای...شاهی کشید
میتوان با قطره های اشک خود،