دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مهدی خدایی (آیدین)
آخرین اشعار ناب مهدی خدایی (آیدین)
|
تو ای دریا
چرا طوفان؟
چرا هر دم سوار ابر؟
چرا سردی
و تنهایی؟
چرا یکدم نمی بینی ،
نسیم کوی بی آبی؟
___________
تکرار می شود
هر شب
صدایی از قلبی آشنا
و احساس می شود
هر لحظه
کلامی پر از رویا
چه عاشقانه می بینی مرا
وقتی تنها
نجوا می کنم تو را
و صبحگاهی دیگر
در انتظار
می نشینم
و نمی هراسم
از کابوس،
حتی در
تارترین شبها...
__________
نمی نویسم،
نوشتی نیست بعضی حرفها،
شاید گفتنی هم نباشد،
حتی شاید فکر کردنی هم نباشد،
ساکت می نشینم
تکیه می زنم بر خیال تو
خیالت شاید آرامم کند...
_________
داستان کوتاه فلسفی:
.
نبود، حاکم زمین بود
تا که یکروز، بود
سوار بر سفینه ای بر زمین پیاده شد.
نبود هر چقدر تلاش کرد
چراغ خانه بود را خاموش کند،
نتوانست،
پس تصمیم گرفت
کنار بود بایستد
و هر کسی بود را ندید
دستش را بگیرد
و همراه خود سازد...
_______
پی نوشت:
اعتراض نکن
افتخار بزرگی است،
بودن...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.