سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 4 بهمن 1403
    24 رجب 1446
      Thursday 23 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        پنجشنبه ۴ بهمن

        جهان من

        شعری از

        اسمر شجاعان

        از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۲ ۲۲:۴۵ شماره ثبت ۱۹۲۹۳
          بازدید : ۴۲۵   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسمر شجاعان

        جهان من
         
        ازآن سیبی که حوا خورد/هوس دارد دلم امشب
        که بیرون شم از این زندان/بسوزم تا به کی در تب
        نمی دانم خدا جایی/به غیر از این جهان دارد
        برای ترک این دنیا/نشان از لامکان دارد
        نمی خواهم اسیری را/من آن ماهی به دریایم
        قفس تنگ است برای من/فقط در عمق پیدایم
        هزاران راه و دروازه/به باغ و جنت المأوا
        در این وادی گناهی نیست/نبودش آدم و حوا
        به معبدهای هندو هم/به آن ترسای عیسایی
        به هر آیین و کیش و دین/تو را باشد همین جایی
        به تقدیری که نفرین شد/به دست ضربه ی قابیل
        ملائک را کفن پوش است/به خون سینه ی هابیل
        به مصر و فرعون و سحرش/نباشد هیچ مقداری
        که تاج و تخت شاهی را/بر اندازد به آواری
        پری رویان مه پاره/به پیچ و تاب گیسویی
        به چاکِ سینه ی بازو/به نیش و دم ابرویی
        به قصد خلوت یوسف/زنی همچون زلیخا را
        بپوشانند لباس دین/که فرصت نیست فردا را
        به مشک و عنبر و سُرخاب/بگیرند روی مه پاره
        به پاکیِ دل مریم/حیا و حُرمت ساره
        چنین جایی دلم خواهد/که زن بودن ابایی نیست
        به یک خال کنار لب/اشارتها که این زن کیست
        ازت بیزارم ای دنیا/به نام مادر ابلیس
        که پنهان کرده ای خود را/به ظاهر در تن قدیس
        به هر عشقی که در من بود/چنان زهری فرو پاشید 
        به هر اشکی که جاری شد/به زیر لب چنان خندید
        به سان کودکی ساده/چنان در بند زنجیرش
        فریبم داده باز امشب/که زیبا گشته تصویرش
        تو ای عاشق فریب دهر/چه نیرنگی بر آدم بود
        که با چشم پوشی از یک سیب/بهشت از آن عالم بود
         
        اسمرشجاعان
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3