سه شنبه ۴ دی
|
آخرین اشعار ناب صدف عظیمی
|
به نام خداوند صدف
دیریست اسیرم من , در وسعت چشمانت...
دل خواست کمی باشد ، هم صحبت چشمانت...
یکبار گره خورده است ، با صورت زیبایت...
هر بار نگاه من ، بی رخصت چشمانت...
دل باخته ام جانا ، بر آن لب و آن خنده...
لبخند بزن بر من ، با لعبت چشمانت...
کرده است مرا پابند ، ترفند غزلناکت...
دانی که چه می گویم؟؟؟ آن حرمت چشمانت...
عمریست که درگیرم ، با رنگ نگاه تو....
عمریست اسیرم من ، در وسعت چشمانت...
پ.ن1:
یک خواهش بزرگ ؛
یک نقد ...
هر چند کوچک!
پ.ن 2:
حس پروازم
داده آن نگاه ...
اه ...........م نذر آن
دو چشمان سیاه
کاش سهره امروز دستان تو بودم
شعر از:
استاد حاج سید فکری احمدی زاده (ملحق ) گرانقدر و عزیزم!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.