دوشنبه ۳ دی
زنم ز نو نقش ترنگی شعری از پدرام اسدی
از دفتر اشفتگی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ ۰۰:۵۶ شماره ثبت ۱۸۷۹۱
بازدید : ۷۱۳ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب پدرام اسدی
|
انقدرم دانم
کز "زادنم" نجنبید سنگی
وز "مردنم" هم نیفتد برگی
لیک باشد فاصل این
"زایش " و "مرگ"
کوته درنگی
ان را توان بخشمش اندک رنگی
اه چه دور افتاده ام ز ارمانم
بد به بندم کشیده ست این مار زنگی
"اخوان" که دم میزد ز بی رنگی
می دید و خون می خورد
سترگ بود دنیایش
ولی قلب من کوچک است
نیست در توانش
دیدن و هر روز این سگ مرگی
نه "عمر نوح" ام باشد نه" صبر ایوب"
بایدم جنبید اری
خواهم درید حصیر کهنه را
ریزم به کام روزگار شرنگی
تا بر تار و پود زیبا بهارستانم
زنم ز نو نقش ترنگی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.