يکشنبه ۲ دی
قصه روزهای آخر... شعری از سامان سعیدی
از دفتر تاوان سکوت نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ شهريور ۱۳۹۲ ۰۸:۵۸ شماره ثبت ۱۷۵۴۱
بازدید : ۶۵۵ | نظرات : ۷۳
|
آخرین اشعار ناب سامان سعیدی
|
شده تو دوری از خدا دلت بشه رنگ هوس
از آرزوهات بسازی دنیایی غم شکل قفس
تموم زندگیت بشه لحظه های پوچ و عبس
حس کنی که تو آسمون هوا کمه واسه نفس
شده تو گرمای هوس از زندگی بری کنار
تموم لحظه هات بشه تصویر چشمای نگار
حس کنی که بدون اون مجنونی و مست و خمار
دست بزنی یواش یواش به تیغ خشخاش و قمار
شده تو اوج اشتیاق زل بزنی به چشم یار
نگاه سرد و بارونیش برات بشه شبیه خار
بشینه تو روح و دلت به خود بپیچی مثل مار
اون که بره یواشکی گریه کنی تو زار زار
شده یه روز تنها بشی با یه وجود زشت زشت
با قایقی توی کویر بخوای بری سمت بهشت
با کوله باری آرزو راضی باشی به سرنوشت
از متن قصه ات که نه از توضیحات پی نوشت
اینه عزیز قصه ما تو این روزای آخری
خدا کنه تموم بشه یه روزی این دربه دری
هرکی میپرسه حالمو میگم عزیز تو بهتری
سجده میرم دست به دعا منتظر حور و پری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.