دوشنبه ۳ دی
بیا فرهاد من باش و .... شعری از زهره طغیانی
از دفتر عشق ابدی نوع شعر عاشقانه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۲ ۱۲:۵۴ شماره ثبت ۱۷۲۸۳
بازدید : ۱۲۴۱ | نظرات : ۴۴
|
آخرین اشعار ناب زهره طغیانی
|
بیا ای ماه تابانم ؛ دمی هم ؛ مهربانی کن
بیا با بوسه ای شیرین ؛ لبم را میهمانی کن
به شمشیر تعابیر قشنگ و پُر تب و تابت
بیا از این دل دیوانه یک دم ؛ پاسبانی کن
تو در یلدای بی پایان ؛ نُشور قصه هایم باش
چو شهزاد هزار و یک شب ای مَه ! همزبانی کن
بیا فرهاد من باش و تو شیرین کن لبانم را
تو وامق باش و نامم را ،چو عَذرا ،جاودانی کن
نیاز خود به ناز آن ؛ پری رویان چه می سنجی ؟
بیا با شور ساز من ، در این لحظه ؛ جوانی کن
بیا امشب به گلبانگِ نی و نغمه ، دمی مطرب!!...
به وجد آور ؛ دل افسرده ام را ، شادمانی کن
حدیث آشنایی را ؛ بخوان از چهــره ی زردم
بیا ای آشنایِ دل ، تو عشقم را جهانی کن
اگر نوری نمی پاشی ، سپیـــــدارِ روانم را
غروب وربرگ و بارِ دل ، به رنگ ارغوانی کن
در این بیغوله ی تاریک تنهایی ، رَهَم گم شد
بیا این زهــــــــره را دریاب و ماه آسمــانی کن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.