سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        صبر

        شعری از

        آرزو حاجی خانی

        از دفتر فصل موهای تو نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۴۶ شماره ثبت ۱۶۸۱۳
          بازدید : ۱۱۳۱   |    نظرات : ۵۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرزو حاجی خانی

        پاهایت راپاییده بودم.حلقه ی کمرت را.کمربندی که برایت گرفته ام هنوز لبه ی تخت آواره است.دیشب آواره بودیم.امشب آواره تر. انگار هیچ جام تن دادن به تورا خالی نگذاشته ایم.مست که می گویند همین است.وقتی دزدی خانه ات رامی زند و حواست نیست.اتاقم راقفل کن با همان کلیدی که اسمی برآن نیست.قفل تر.اگر می روی هم غیرت داشته باش.به بی وفایی تو خوش نباشم به چه خوش باشم؟به رفتن تو خوش نباشم به چه خوش باشم؟این روزها هیچ کس جوابم را نمی دهد.به جواب ندادنها خوش نباشم به چه خوش باشم؟وقتی لایق عشق نیستم چه چیز را عربده بکشم؟پیراهن بلند و پوشیده ، حق من است.حق من زیپهای بلند درد پشت پیراهنم است.حق من ضعف پله هایی ست که لبه های دامنم راتاب نمی آورند.حق من دیر یازود به اغما می رود.ناحقی ام را عشقی تاوان می دهد که همیشه برایش گریستم.عشقی که خوب...خووووووب...دنیارادادی تا لاهیجان کنم؟تا شیراز کنم؟تا تبریز کنم؟تا بندرعباس کنم؟تا مازندران کنم؟تا سرعین کنم؟تا همدان کنم؟تا کردستان کنم؟دنیا را دادی تا برلبهای توچه کنم؟تا بردستهای تو چه کنم؟تا بر موهای تو چه کنم؟برپاهای توچه کنم؟در رقص تو به کجا بروم؟کدام شهررا راضی کنم؟لبهایم را؟یا دستهایم را؟یا پاهایم را؟یا موهایم را؟درباغ تو باغچه تر کجاست؟درچشم تو اشک تر کجاست؟درکشور تو شهرتر کجاست؟من همان شهر سماعم را می خواهم.که نگذشت ولی بگذاشت.که نگذاشت ولی بگذشت.به هرهزارویک جورش راضی شد.خیابانهای تنم راآسفالت نمی کنی خیالی نیست.کوچه هایش را نمی کاری خیالی نیست.پارکهایش را ، دل به بازیهای دلم نمی دهی خیالی نیست.خیالی نیست که شهر همسایه هر لحظه وسعت می گیرد.ومن تنگ می شوم.نطفه ی تودر تنگی نفسهای پاییز هوس می کند درزیرپاهای تو خش خش کند.درست درزمانی که بطن خانه ام ازعشق توبارداراست.فرمانروای توهمات باران نخورده دستورمی دهدو تمام رحمم را می بندند.دستوری که به هیچ قفسه ای رحم نمیکند.به هیچ گلدانی...وفنجان ترک خورده با مظلومیت کنار تختم جان می دهد. .................................................... آرزونوشت:درعشقی که بی صبرانه بین ماست کمی خدایم کمی خداباش.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3