پنجشنبه ۲۴ آبان
جوشن کبیر (بند 1-10) شعری از رباب (آلاله )
از دفتر دعای جوشن کبیر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۴:۰۰ شماره ثبت ۱۶۲۴۴
بازدید : ۴۹۱۵ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب رباب (آلاله )
|
به نام حق میسرایم کلامی را که خدایم را با آن می خوانم
برای فارسی زبان بهترین زبان ، زبان مادریست تا بخواند خداوندش را
دعای جوشن کبیر
..................................
خواهم از پروردگارم او نگهداری عظیم
نام او الله و رحمانست،کریمست او مقیم
او که دانا بود و هست بر بنده هایش بر دماغ
پاک تر از پاکی اش هرگز ندارم من سراغ
*
جز تو من هرگز ندارم یک پناهی ای خدا (الغوث......)
آتشت را دور کن از قهر خود ما را رها
*
ای بزرگی بر بزرگان کن اجابت این دعا
ای که بخشیده به عالم رتبه هایی را به ما
هر چه نیکی را تو بودی دوستدارش ای غفور
هر چه بد کردم تو بخشیدی تو بودی آن صبور
هر سوالی را عطا کردی بپرسم در حیات
توبه ام را هم پذیرفتی قسم دادم به ذات
هر صدایی را شنیدی هر بلایی برطرف
سرّ جانم را تو دانستی ولی دادی شرف
ای که بودی بهترین غفّار و آمرزی مرا
گفته بودی توبه کن از ذات حق دادی ندا
بهترین فاتح به قلبم بهترین یاور شدی
بهر کردارم برایم بهترین داورشدی
رازقی،روزی تو دادی ارث کردی یک حلال
من ستایش میکنم یادت بزرگی پر جلال
بهترین ها را تو نازل کرده ای با حس خوب
ای که زیبایی فقط مختص رویت چون غروب
قدرتت بالاترین قدرت کمالت بهترین
وه چه زیبایی تو ملکت این زمان است این زمین
جز تو آن ابران سنگین را که آرد بر زمین
مکر مکاران عالم را که میفهمد چنین
تند و آسان هم حسابم میکنی مثقال را
بر عقابی سخت زارم میکنی اعمال را
آنکه پاداشی دهد نیکو چو رضوان هم تویی
هر چه علمست در جهان بالاتر از آن هم تویی
التماست می کنم ای مهربان با نام جان
مهربانی نعمتت ،بخشیده ای بر این و آن
ای که برهانی و سلطانی و رضوان میدهی
ای که بخشیدی تو پاکی یاوری جان می دهی
نعمتت نطقست بیانست با زبانی یاورم
میکند تعظیم هر کائن عظیمی باورم
هر چه عالم دیده ام تسلیم قدرت بوده اند
چون ذلیلی سر به زیر خاضع به هیبت بوده اند
بس بزرگی کائناتت ترس را فهمیده اند
کوهها از خشم بینش دائما در لرزه اند
آسمان را امر کردی پایداری طی کند
این زمین در کهکشان هم برقراری طی کند
از خروشت رعد زد آن آسمان تسبیح گفت
ابر آمد بادو باران هر سیاهی را برفت
هر گناهی را تو بخشیدی شدی بر من امید
بر طرف کردی بلا را بهتر از ذاتت که دید
داده ای بر من هدایایی عطا کردی زیاد
روزی ام را داده ای بر دست باران دست باد
شکوه هایم را شنیدی گریه هایم را به جان
من اسیری گشته آزادم تو کردی در جهان
هر چه حمد است در جهان فاخر تویی
ای بزرگی بر دو عالم یکه ای قادر تویی
تو وفا را صاحبی بخشنده ای شادان تویی
محسنی فاضل تویی آن آخری فرمان تویی
من بقایم بخششم یارب بزرگی مال توست
هر چه ظاهر هست باطن هم فقط این پای سست
التماست میکنم با نام زیبایت خدا
برطرف کن هر بدی نافع تویی بر حال ما
جمع کردی کثرتتت را آفریدی نازنین
آه این دل را شنیدی نفع دادی اینچنین
...
ادامه دارد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.