يکشنبه ۲۷ آبان
صحرا و شب شعری از احمد بیرانوند
از دفتر دلواژه نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۰۸ شماره ثبت ۱۶۰۹۹
بازدید : ۷۸۴ | نظرات : ۸۱
|
آخرین اشعار ناب احمد بیرانوند
|
صحرا و شب
مثل ِ یک صحرایم ، خشک و بی آب وعلف
زوزه ی باد مرا مهمان است
و گهی بوته ی خاری غلتا ن -
سهم ِمن ، زخم ِ زبان خورشید ،
لکه ایی ابر برایم همه رویا شده است
شر شر و روشنی باران را،
برده ام از خاطر ، در پس ِ ذهن ِغبار آلودم
روزهایم همه گرم، شام هایم همه سرد
عابری نیست مرا ،رد ِ پای یک مرد
شب که خورشید کمی می خوابد
وتن ِ مشکی ِ شب ، مملو از فا نوس است
با ستاره با ماه از غم ِخویش سخن می گویم
سفره ی کهنه ی دل را همه شب باز کنم
سالهای دوراست من و شب هم بغضیم
فاصله تلخ ترین تکرار است یک وجب هم باشد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.