چهارشنبه ۱۷ بهمن
بدون شرح شعری از
از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۴۵ شماره ثبت ۱۶۰۹۵
بازدید : ۹۴۸ | نظرات : ۹۴
|
|
بند1:
یه زالو ، افتاده رویِ شهرِ مَن
با چَنگالِش ، به روح شهر ، ضربه زد
حق مَردُمِشَم خورد
یه لیوان آبم روش ، عدالت مرد
صدای ظُلم ، تشدید شد
روح شَهر ، مریض شد
آدم خوبه ، غزیب شد
ساده بود ، فریب خورد
از محباتای ، دروغی
حس کرد ، دیگه نیس طلوعی
من ، دیدم که خورشید غروب کرد
جاش ، غم ، طلوع کرد
تو این شهر ، عدالت ، دنبال جایِ خوابه
مهربونی ، رویِ ، پشته بامه
فریاد ، در حال تلاش
نسل بعدی ، نکشه عذاب
خونه .
پر از دوده .
دست ناظم .
چوبه .
جای مهر ، خشونت توی دلا ، کرده لونه
داریم بازی میبازیم ، سوبله چوبله
آدم بده ، وعضش توپه
در میاد صدای سوت بالایی
خطا نیس ، هس وقت جدایی
هم خوانی:
خدایی!!! ، نمیبینی کوری؟!!!
زندگیمون ، گرفته بویی
گند ، همه دوست دارن بمیرن زودی
روشن کن ، یه دونه عودی
بند 2:
فضا هس سنگین
هیچی نیس رنگی
بخوایی بزنی حرفی
نَمیری مردی
من ، خسته شدم
درا جلوم ، بسته شدن
نیاز نیس به کلید
کافیه بخوام ، میکنم کلید
زمین و سوارخ ، میکنم ، میرم
میرم ، جلو ، با عرق ریختن
خالی میکنم زیر پای یاءس
نبینم ناراحت (هیچکس)
غم
سوخته منه
باعث میشه
تنم بپره
از درد
با فریاد
برسم به حق
مخزنم پُره پُر
حرکت ، میرسم به روز خوب
چون اینو اوس کریم گفته
آخر بازی ، بازنده ظلمه
هم خوانی:
خدایی!!! ، نمیبینی کوری؟!!!
زندگیمون ، گرفته بویی
گند ، همه دوست دارن بمیرن زودی
روشن کن ، یه دونه عودی
فانوس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.