سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        عباسیها ی نیلوفری

        شعری از

        مریم شجاعی(بشارت )

        از دفتر فانوس دریایی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۷ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۵۲ شماره ثبت ۱۵۵۱۴
          بازدید : ۶۸۲   |    نظرات : ۱۴۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مریم شجاعی(بشارت )

        1- دروازه قرآن چشمت را به رویم نبند. چادرنشین خیالم شهری شده شیراز دلت بزرگ است پناهم بده . _________________ 2- یک روز دررقص گردبادها خون تو شاباش خواهدشد و من تکرارتوهستم در سبزه های سرخ. _______________ 3- مثل - یک - درخودش ادغام می شد و باز خودش بود نه مثل صفر که درهمه تلنبارمی شود و هیچ نیست . _______________________ 4- مثل باد خودت رابه آب و آتش می زنی تا زمین دل مرا بروبی ومن می نشینم بر قله خودخواهی. و نگاهت می کنم با چشمان درشت ناسپاسی . __________________________ مریم شجاعی - 91 * بازنویسی به مناسبت سلامتی .برادرشاعرم جناب آقای - عباس جوخواست . 27/4/92
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۶ شاعر این شعر را خوانده اند

        امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی)

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        مریم شجاعی

        ،

        پریا نیکدل

        ،

        زهره ساجد

        ،

        فرهین رام

        ،

        افسانه

        ،

        آرزو حاجی خانی

        ،

        پروانه نیک اندیش(تنها)

        ،

        معتمدی

        ،

        کاظم دولت آبادی(فراز)

        ،

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        ،

        زهرا زمانی(نیروانا)

        ،

        شیدای یاس

        ،

        منیژه ضیغمی

        ،

        شهاب احمدي (غروب دلتنگي)

        ،

        محمد علی شیردل

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        سیدعلی منصوریان (سید)

        ،

        کبوتر باران(حسين باران)

        ،

        حامی شریبی

        ،

        سجاد کرد (کرد)

        ،

        غلامعباس عالم دوست

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        امین افضل پور

        ،

        زهرا ستایش کیا

        ،

        احمد الماسی

        ،

        علی رحمانی ( درویش )

        ،

        یخ فروش جهنم(نادرروشنی)

        ،

        عباس جوخواست

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        آرامش ظهرابی

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        رضا محمدصالحی

        ،

        مریم حشمت پور

        ،

        محمد رضائی پور

        ،

        شکوه

        ،

        ناهید فتحی (راشا)

        ،

        آرش غفاری درویش(درویش کوی تو)

        ،

        صادق آل موسوی،بیژن

        ،

        سمانه بنایی

        ،

        احمدرضا زارعی

        ،

        محمدمهدی اورسجی

        ،

        فرزاد بهارا

        ،

        فرمیسک

        ،

        زهرا محمدزاده (زلفشـــه)

        ،

        صدیقه محمدجانی ( نسیم )

        ،

        علیرضاجهانگیری نوین

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        حسن عباسي

        ،

        حسین علی دلجویی

        ،

        جابر ترمک

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1