يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر امیر محمدی ارکانی (صادق)
آخرین اشعار ناب امیر محمدی ارکانی (صادق)
|
در مــی آورم گــوشــواره بودنــت را
ای زلیـــخــایِ هَـــوس !
و کنـــــار می آیـــم بـــا نبـــودنــت
مـن سیــه گِـلیـــمِ غــم پـَرســـت
***
من به چــشـمان خــود دیــدم
به آن هـرزه ی هرجایی میگفتی نَفـس !!
آتش گرفتم و خاکستر شدم،چه سود...
تن سپــردی اش بــه خواهـش هــوس
***
عــمــری گِــره بـر بـــاد مـی زدم
در هر نفس،طرح چشمانت را،افسوس ...
و چـه معصــومانـه می تـپـیـد به هـوایــت
پـــرنـده دل ، به زنــدان قــفــس ...
***
من هیــچ !!
در خیـالت چـه گذشـت ، بُردی از یاد ؟
شــانه هــایـــت را دادی بــه اســـارت .
نـیـلوفرانت را سپـردی بـر بـاد !
***
ازفـراق بــوی وحشــی تــن ات
تن بـه پیله یِ تنهایی اَم نمی گنجید،یک نفس!
کــــاش میـگفتـی تـن می سـپُـردَمَت، نــه دل
ای غرقهِ بــه چنــگال هـــوس ...
***
کاش کور میشدم و نمی دیدم هرگز !
می ربود ،بوسه،از لبانت آن هرجایی ...
کاش حال پریشان تو را ...
فقط ای کاش ...
***
بَرخیز عفریته ! از چه رو نشسته ای،برخیز !
برو ای لـکـه نـنـگ از پـیـش چــشــمانــم...
دسـت از دامـن یـوسـف حُـسـن ام بــردار
پـیـراهن پـنـدارم را پاره کـردی ،دادی َم بَر دار ...
.
.
.
.
.
پ.ن :کاش قلمم می شکست !!! عذرخواهم از تمامی سروران عزیزم بخاطر قلم سرخ ام ...
امشب در جمعی نشسته بودم و ناباورانه شاهد اشک ریختن یکی از دوستانم بودم ...خوابم نبرد !!
***
1392/4/24 - 6 رمضان
مشهد مقدس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.