جمعه ۲ آذر
انگار نمی فهمد!!! شعری از محمد ابوالقاسمی
از دفتر هیچ نامه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۲ ۰۲:۱۱ شماره ثبت ۱۵۳۲۵
بازدید : ۶۳۵ | نظرات : ۴۱
|
دفاتر شعر محمد ابوالقاسمی
آخرین اشعار ناب محمد ابوالقاسمی
|
حال من عاشق را هشیار نمی فهمد
درد من واله را بیدار نمی فهمد
از درد غم دوری دل خسته و بیمار است
آسوده چه میداند، بیمار نمی فهمد
درمان نشود دردش عشقش به دلم مانده ست
ای وای از این حالت ، دلدار نمی فهمد
من در طلبت بودم ،ناگاه ردم کردی
حال و هوس آهو ، دیوار نمی فهمد
سر بی تو گران باشد روی بدن عاشق
دل بی هوست مرده ست اغیار نمی فهمد
چون در بر من باشی ، فارغ ز جهان باشم
دل هم نفست باشد آزار نمی فهمد
من مومن روی تو ، آواره کوی تو
دین نیست بجز عشقت ، دین دار نمی فهمد
زاهد برو از پیشم حالم تو نمی دانی
مجنون رخ دلدار ، اذکار نمی فهمد
بیگانه شوی با من ، ویرانه شود خانه
ویرانه ندیده یار ،آوار نمی فهمد
من با چه زبان گویم ، بی او نتوان بودن
من عاشق او هستم ، انگار نمی فهمد!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.