چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ هیچ نامه شاعر محمد ابوالقاسمی
|
|
کاش می شد حرف ها را ساده گفت
با تو از دل ، دردها را ساده گفت
|
|
|
|
|
برتو دیده خیره شد دیده ام بیچاره شد
جمله ی "مجنون شدم" با تو معنا میشود
|
|
|
|
|
عجب امشب به یادت بی قرارم
ز دوری تو حال گریه دارم
از اول با خودم این عهد بستم
تویی
|
|
|
|
|
کاش میشد چشم ها را وا نکرد
یک نظر بر چهره لیلا نکرد
کاش میشد قلب را آتش کشید
نیمه گمگشته را
|
|
|
|
|
هوای قلب من امشب بهاریست
فضای چشم هایم باز ابریست
من و
|
|
|
|
|
در دلم گویم کاش ، مرگ من این باشد در وصال جانان ، روی یک مین باشد
آرزویم این است ،
|
|
|
|
|
عشق بازی شده نایاب ،محبت هیچ است عاشقی رفته ز اذکار ، مودت هیچ است
دوستی عاقبت از
|
|
|
|
|
حال من عاشق را هشیار نمی فهمد درد من واله را بیدار نمی فهمد از درد غم دوری دل خسته و ب
|
|
|