يکشنبه ۲ دی
آدمک شارژی شعری از زهره زاهدی
از دفتر سودای خیال نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۲ ۰۰:۲۶ شماره ثبت ۱۴۹۷۵
بازدید : ۷۳۸ | نظرات : ۸۴
|
آخرین اشعار ناب زهره زاهدی
|
آدمک شارژی ،
مثل هر روز بر می خیزد
رخت و لباس بر تن،
در جستجوی نان
راهی میشود خیابان
ریه هایش خو گرفته به ناپاکی
نمی سوزد دگر چشمهایش
خوشحال نیست
غمگین هم نمیشود دیگر
آخر میدانید؟
گرو رفته احساسش
در ازای اندکی رفع نیازش
امروز در راه،
آشنا آمد به چشمش،
دوستی قدیمی
آدمک سنگین شد
دل هوای همنشینی داشت انگار
ولی افسوس بی رمق،
باید باز میگشت به خانه
طفلک،شارژباید می شد
باز دوباه
باز دوباره
..........................................................
شعر بعد از بازنگری و استفاده از نظرات دوستان عزیز
بر می خیزد چو هر روز
آدمک شارژی ،امروز
به نیت یافتن نان
راهی میشود خیابان
ریه هایش خو گرفته با غبار
چشمهایش نمی بارد دگر،
از غصه های روزگار
غم و شادی را دگر از یاد برده
آخر میدانید؟
احساسش را ،نیاز برده
امروز در راه،
آشنایی دید از دوران قدیم
کاش می شد دمی
با او سخن می گفت
از آن و ازین
ولی افسوس بی رمق بود
طاقت ماندن نداشت
باید شارژ می شد،
چاره ای دیگر نداشت...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.