يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب ابراهیم اشراقی
|
دلتنگی :
دلم گرفته از این ابر های بی باران
دلم گرفته از این بال های بی پرواز
دلم گرفته از این بندیان بی زنجیر
دلم گرفته از این کوچه باغ بی آواز
زمان بدون توجه به ساعت مچیم
بدون عقربه دیوانه وار می گذرد
در انتهای روز کسی زاده میشوداما
سحرکسی از کوچه سوگوارمی گذرد
غریبم و تنها وهم زبا نی نیست
سلام مرا هیچ کس جواب ندا د
چه شکوه از این روزگارچون که مرا
به جز دل من هیچکس عذاب نداد
کسی سراغ دل خویش را نمی گیرد
شب است و چراغی نمی زند سوسو
و راه روشن خورشید را نمی پرسد
دلم گرفته از این خفتگان رو در رو
کسی برای کسی منتظر نمی ماند
دریغ مرز شنیدن گذشته از فریاد
به شیون تلخی که در گلو دارم
چه چاره به حزگریه هرچه باداباد
1390 / ابراهیم اشراقی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.